ماهان و ملیکاماهان و ملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 5 روز سن داره

ملوسک و عروسک

اولین دندون و آش دندونی

بالاخره بعد از کلی انتظار همزمان با شکوفه زدن گل های بهاری دندون دردونه های منم شکوفه زد هفتمین روز بهار وقتی داشتم دنبال یه پوست تخمه توی دهان ملیکا میگشتم دستم به تیزی دندونش برخورد کرد و متوجه رویش دندونش شدم البته دخترم سر اولین دندونش حسابی اذیت شد الان دومین دندونشم بیرون اومده ایشالا که بقیه دندوناش راحت بیرون بیاد و دوباره مریض نشه . اولین دندون ماهانی دقیقا یه روز بعد از تولدش یعنی ششم اردیبهشت سر زد . اون روز جمعه بود و همگی بیرون رفته بودیم منم به دنبال سوال همه راجع به دندون در آوردن ماهان داشتم با عصبانیت توی دهانش دنبال یه دندون میگشتم که موفق شدم و به جای یکی دیدم که دوتا دندونش همزمان سر زده ایشا...
17 ارديبهشت 1392

تولد یک سالگی

  از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد میزنند و من در اوج عشق خود را در پستوی زمان تنها حس نمیکنم. اصلا باورم نمیشه روزها اینقدر زود گذشتن و نی نی کوچولو های من اینقدر زود بزرگ شدن وقتی به روزهای اولی که به دنیا اومدن فکر میکنم اینقدر کوچولو و ضعیف بودن که میترسیدم بغلشون بگیرم مبادا طوریشون بشه اما حالا واسه خودشون یه خانوم و آقای کوچولو و یک ساله شدن ومنم واسشون تدارکات چشن تولدشونو آماده میکردم . به نظر من جشن یکسالگی از همه سالها قشنگتر و خاص تره واسه همین خیلی دوست داشتم به بهترین شکل برگزارش کنم هرچند هنوزم اونطوری که دوست داشتم نشد و فقط ...
10 ارديبهشت 1392

شیطنت های قبل از یکسالگی

  علاقه نشون دادن ماهان و ملیکا به بره کوچولو   ملیکا زیر مبل میره چون جاش تنگه نه میتونه بشینه و نه میتونه برگرده عقب واسه همین شروع میکنه به گریه کردن تا من برم نجاتش بدم                              اینم از دسته گل جدید ماهانم که قاب عکسو شکسته بود و از صداشم حسابی ترسیده بود                           ماهان و ملیکا مثل اکثر بچه ها ...
8 ارديبهشت 1392
1